The Suburban

تکه ی هشتم

The Suburban

تکه ی هشتم

۱ مطلب در بهمن ۱۴۰۱ ثبت شده است

+ چرا بارون؟ 

- منظورت چیه؟

+ بین این همه چیزی که می تونستم باشم چرا بارونِ تو شدم؟

- یادت نمیاد؟ 

+ نمیدونم باید چی رو یادم بیاد.

- تو اون مکانِ مقدس، تو اون لحظه و تو اون نیمه شبه مقدسِ ما بارون شد. همین طوری اومد. بدون هیچ خبری. مثل خودت. و موندگار شد.

+ بارون نمی تونه بره؟

- به همون جایی که ازش اومده؟ نه نمی تونه بره.

+ پس یعنی همیشه یه جا می مونه نه؟

- قطره های بارون تو زمان مرگ شون دو راه دارن. راه اول: بخار میشن و میرن همونجایی که ازش اومدن تا بتونن یه جای دیگه سقوط کنن که البته این برای کساییه که احساس متعلق بودن نمی کردن. 

+ و راه دوم؟

- ادامه دادن به سقوط. تو اعماق زمین اونقدر فرو میرن که فقط به زمین دورشون فکر می کنن. همونجا هم میمیرن. البته تا وقتی زندن به همه چی زندگی می بخشن.

+ فکر کنم من دارم از شدت سقوط تو اعماق عقلم رو از دست میدم.

- دوستت دارم.

+ تا ابد.