- ۰۲/۰۱/۰۹
- ۰ نظر
به کشیدن چهره ام ادامه بده.
بذار دستت راهش رو در میان گذشته ایی که مغزت رو ترک کردن، پیدا کنه.
و هروقت فکر کردی "دیگه زمانی نمونده"
دست از کشیدن اون خط بر ندار.
بذار اون خط فردای من و تو رو بهم وصل کنه.
بذار اون خط فردای من و تو رو ترسیم کنه.
حالا، دستات رو رها کن تا به من برسند.
"ما این اجازه رو نداریم"
بذار اون بخش ها رو به خاطر بسپارند و هر وقت نیاز داشتی
یا هروقت مردد بودی، خاطراتِ دست هات به کمکت میان.
دیدی؟
دست ها به خوبی به یاد دارند.
حتی زمانی که من خیلی وقته رفته ام و تو سوخته ایی.
دستات رو رها بذار که به رنگ های نقاشی پناه ببرند
و موقع غروب آفتاب، چهره ی منو نقاشی کنند.
- ۰۲/۰۱/۰۹
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.