The Suburban

تکه ی هشتم

The Suburban

تکه ی هشتم

تایر های سوخته، همه جا

زندگی در خفا

درد پهن شده بر زمین

فراری در کار نیست

ترک های ریز و درشت بر کف ها

درست مثل قلب ها

آب مُرد از تشنگی

اما می خروشد هنوز، اقیانوس بندگی

نورِ کورِ جهانِ ما

سوسو زنان

همراه امید

"شما ها نمرده اید؟"

 

 

  • ۰۱/۰۹/۲۷

نظرات  (۲)

امروز روز افتضاحی بود.

دیشب تا ساعت سه نخوابیدم.

صبح با یه احساس بد از خواب پاشدم، انگار از خودم متنفر بودم.

و کل صبح به یه جا خیره شده بودم و وقتی از شدت بد حالی خواستم بخوابم شنیدم که خواهر بزرگترم تو گوش مامانم گفت "قرص هاش تموم شدن؟" :)

بغض گرفتم، خیلی بد بود.

 

پاسخ:
متاسفم برای خودمون
  • 𝘮𝘪𝘬𝘢𝘴𝘢 ,,
  • سلام.

    می خوام اعتراف کنم که اینجا خیلی قشنگه 

    درواقع یه حالت جادویی و آرامش بخش مخلوط با یه کم درد و غم.

    The suburban همین الانش خیلی خیلی زیباست.

    راستش حس دیدن وبلاگی که خلوت و آرومه و دنبال کننده کمتری داره مثل این میمونه که نویسنده اینارو برای تو توضیح داده.رو در رو بهت گفته و تو همش رو گوش دادی.حس خیلی قشنگیه مثل حسی که از اینجا میگیرم.

    راستی من میکاسام

    *بغل کردن* و خوشحال میشم باهم آشنا بشیم:>

    پاسخ:
    سلام به تو.
    بزار منم اعتراف کنم که همین اول صبحی باعث شدی سرتاسر وجودم برق بزنه.
    و من خیلی خیلی خوشحالم که این حس قشنگو دریافت کردی.
    من هم راگی هستم :")
    *بغل دوباره*
    از آشنایی باهات خیلی خوشبختم میکاسای نازنین

    ارسال نظر

    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی